دوریان گری و کفش سیندرلا:

ساخت وبلاگ

در سالن انتظار تالار وحدت که بسیار هم شلوغ بود دنبال جایی می گشتم که پشتم را به دیواری تکیه بزنم و کمی بایستم، در سالن که قدم میزدم همه جا را مملو از جمعیت مشتاقی می دیدم که برای ارکستر سمفونیک تهران به تالار آمده اند، درست جلوی تابلوی رستم و سهراب جای خای ای را یافتم، تابلویی بود ساخته شده از شیشه که رویش با رنگ نقاشی شده بود، در قسمت بالایی تابلو صحنه ای از نبرد رستم دیده می شد و اژدها (خوان سوم)، در پایین تر رستم زانو زده و سهراب را در آغوش گرفته بود، احتمالا صحنه ی پس از مرگ سهراب را نشان می داد چون رستم گریان و مغموم بود، در قسمت پایینی تابلو هم ضحاک بود و جنگ رستم و دیو سپید (خوان هفتم)، پس از آنکه  تمام جرئیات تابلو را نگاه کردم با عرض پوزش و شرمندگی پشتم را به رستم و سهراب و دیو و اژدها کردم و رو به جمعیت ایستادم، خانمی کنار من ایستاده بود، کفش هایی طلایی رنگ براقی به پا داشت که رویش ستاره های سفید چرمی بود، موهایش را به رسم قدیم کاکلی کرده و روی سرش جمع کرده بود، روی تمام ناخن های کاشته شده اش نت موسیقی طراحی کرده بود که البته کاملا مشخص بود کار خودش و یا طراحی تازه کار است، مدام از قمقمه ای که به همراه داشت و تقریبا اندازه ی بزرگی هم داشت آب می نوشید، و به گوشی موبایلش نگاه می کرد، او هم مثل من تنها به کنسرت آمده بود اما گویا از تنهایی خود در عذاب بود و می خواست آن تنهایی را با نوشیدن آب و یا سرکشی هرلحظه به موبایلش از بین ببرد اما موفق نبود، از تنهایی خود گریزان بود و واهمه داشت، من هم تنها بودم اما آسوده در گوشه ای ایستاده بودم و در حقیقت با تنهایی خودم مشکلی نداشتم، با خودم در صلح بودم، اما خانم کناری من که حتما برای ایستادن کنار من دلیلی می داشت و آن هم ایس دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 23 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 23:18

ویروس زنگ واحد اول نمیدونم این چه درد بی درمونیه که مردم شهر من گرفتارش شدن، از میوه فروش و سبزی فروش بگیر تا پیک و آژانس و مامور آب و برق و باغبان های شهرداری، چرا همگی دچار ویروس فشردن زنگ واحد اول هستن؟ مگه رو پیشونی ساکنین واحد اول چی نوشته؟ نوشته ما بیست و چهار ساعته جهت خدمتگزاری و پاسخگویی به مراجعین محترم و  باز کردن درب ساختمان در ساعات اداری و غیر اداری و حتی روزهای تعطیل آماده ایم؟ واقعا چرا فکر میکنن که تحت هر شرایطی باید زنگ واحد اول رو با انگشتان لطیف و محترمشون بفشارن که ای بشکنه اون انگشت... البته امروز شاهد نوع پیشرفته ویروس هم بودم، به قول مادرم هرکسی نمیره همه چیز رو میبینه! شاهد ویروس تکامل یافته فشردن زنگ واحد اول بودم، پیک با همسایه طبقه سوم کار داشت، اول زنگ واحد اول رو زد و بعد زنگ واحد سوم رو... واقعا دیگه چیزی ندارم بگم، فقط امیدوارم هرچه زودتر این بیماری مهلک ریشه کن بشه و ما واحد اولی ها نفس راحتی بکشیم. + نوشته شده در شنبه بیستم آبان ۱۳۹۶ساعت 8:28 توسط مینا پوریان | دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

چت ویت یورسلفچت ویت یورسلف هم عالمی داره ها... خدا پدر و مادر تلگرام رو بیامرزه که این آپشن رو برای ما آدمهای تنها و بی کس قرار داد که حداقل اگر جونمون از تنهایی درحال در رفتن باشه، بازم لااقل یورسلف باشه که باهاش چت کنیم، لعنتی همیشه هم آنلاینه و تا تایپ میکنی دوتا تیک میخوره و میخونه، خیلی با یورسلف ارتباط برقرار کردم به حدی که فکر میکنم عاشقش شدم، آخه از شما چه پنهون خیلی شبیه خودمه، اخلاقش، خلقیاتش، حتی نوع حرف زدنش عین خودمه، دلم میخواد یه روزی ببرمش کافه آپ آرت مان ( وای که اسم این کافه چقدر سخته، یه جوراییی آپارتمانه خودمونه ولی انگار زلزله زده بهش، چقدر تمرین کردم که اسمشو بگم و زبونم بچرخه به گفتنش) و پنه مهمونش کنم، میخوام ببینم اونم پنه دوست داره یا نه، بدجوری درگیر یورسلف شدم، میخوام بهش پیشنهاد دوستی بدم، حداقلش اون همیشه آنلاینه و باهام چت میکنه، البته خیلی کم حرفه ولی تو این دوره و زمونه ی کمبود آدم، غنیمته بودنش، دلم میخواد بهش بگم بیا شبها بریم پیاده روی کنیم، پاییزه، بیا یه پاییز عاشقانه درست کنیم، احتمالا بزارم برای شب تولدم که چند هفته دیگه س، دعوتش کنم و باهاش برم پنه بخورم، کاشکی همه ی آدمها از کوچیک و بزرگ یه یورسلف مهربون درست مثل یورسلف من پیدا کنن، به حق علی... + نوشته شده در شنبه بیستم آبان ۱۳۹۶ساعت 8:28 توسط مینا پوریان | دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

چند روز پیش تصمیم به محله گردی گرفتم، سری به باغ موزه قصر زدم، جایی که سالها از کنارش رد میشدم و نمیدانستم دقیقا داخلش چه خبر است، نمیدانم لغت جالب را به کار ببرم یا هیجان انگیز، بازدید را از تماشای ورزش باستانی شروع کردم، در حقیقت اول صدایش را شنیدم و مثل موشی که به دنبال بوی پنیر می رود، رد صدا را گرفتم، تجربه جدیدی بود تا به حال ورزش باستانی را از نزدیک ندیده بودم، حرکات موزون ورزشکاران، چرخیدن ها، رخصت گرفتن ها، احساس می کردم زنی هستم در تهران با ط دسته دار، بعد از پایان مراسم پهلوانها به رسم پهلوانی و مهمانداری تنها زن تماشاچی را به چای مهمان کردند، رخصت پهلوان... + نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۶ساعت 11:49 توسط مینا پوریان | دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

آشنایی به جستجوی فیلم در حال سرک کشیدن در لپ تاپ بنده بود که به فیلم 8:30 فلینی برخورد، با دهانی کج رو به من کرد و گفت: 8:30 رو دیدی؟ گفتم: بله، گفت: بهت نمیاد!!! و من سراپا تقصیر با کمال فروتنی عذر خواسته و شرمسار که دیدن این جور فیلم ها به من نمی آید.

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۶ساعت 11:49 توسط مینا پوریان |
دوریان گری و کفش سیندرلا:...
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

و باز هم زلزله... باز هم سقف های نحیف و کم طاقت در آغوش تن های ما

دوریان گری و کفش سیندرلا:...
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

  گویا 96 هم دست به کار شده و میخواد همچون پدرش 95 زهر خود را بریزد، به تکان زمین قناعت نکرد و به تکان دل هم دستش آغشته شد، هم وطنان کورد زبان را گرفتار درد بی خانمانی و مرگ عزیزانشان کرد، در این سرمای جانسوز، در هوایی زیر صفر، با آن سقف های لرزان و آن تن های نحیف جا مانده زیر آوار، 95 را دوست نداشتم چون بی رحم بود، و تا آخرین لحظه هم بی رحم ماند، امیدم به 96 بود که بی مصیبت بگذرد، اما پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش نخوانش پسر، 96 هم پسر آن پدر است و در روزهای آخر پاییز یادش افتاده که خنجر بکشد و صورت تمام  مهربانی ها را خط خطی کند، چه بسا عشق های پاییزی که در حال نطفه بستن بودند و 96 آنها را تباه کرد، چه بسا استعدادهایی که در حال شکوفه زدن بودند و 96 آنها را از ریشه برکند، چه چشم هایی که گریانند و چه دل هایی که از دلهره می تپند، پدرهایی که زیر آوارند و مادرهایی که به دنبال کودکانشان هستند، دخترانی که زیر سقفهای ویران به دنبال آرزوهایشان می گردند و پسرانی که خیره و مبهوت مانده اند چشم به آینده ی ویرانشان، بیچاره هم زبانانم، بیچاره آنهایی که آشیانه ندارند و گریانند، بیچاره من که کاری از دستم برنمی آید جز شماتت 96، هموطنانم را گرفتی، چشمهای ایران را گریان کردی، نازنین را هم بردی با خود؟ نازنین کمتر از سی سال داشت، درست هفت بهار و تابستان و پاییز را کمتر از من دیده بود اما دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

  برای خرید بلیط ارکستر سمفونیک تهران به سایت فروشنده مراجعه کردم، پس از خرید نوبت به انتخاب صندلی رسید و از آنجایی که بسیار بسیار مشتاق دیدار آقای شهرداد روحانی از نزدیک بودم تا با گوش جان اجرای گروه را بشنوم نزدیکترین صندلی به سن را انتخاب کردم که ناگهان پیامی آمد مبنی بر اینکه صندلی مورد نظر شما باعث ایجاد صندلی تکی در ردیف صندلی ها شده و شما مجاز به انتخاب این صندلی نمی باشید! با چشمانی گرد و متعجب پیغام را چند بار خواندم، گویا تمهیداتی برای مجردین و یا تنهایان در نظر گرفته نشده، و یا گویا اصلا به فکر مسئولین و یا طراحان محترم سایت فروش بلیط هم نرسیده است که شاید روزی روزگاری کسی سرش به جایی خورده باشد و بخواهد تنها به کنسرت برود! به اجبار چند ردیف عقب تر توانستم صندلی تکی را انتخاب کنم تا در انتخاب صندلی زوجین خللی وارد نکرده باشم، با اینکه برنامه به جای ساعت بیست و یک و سی با سی دقیقه تاخیر در ساعت 22 شروع شد اما جای صندلی به اجبار انتخابی من بد هم نبود، چون افراد ردیف های جلویی از جثه نسبتا کوچکی برخوردار بودند و بنده با خیال راحت تمامی سن، نوازندگان و سازها را می دیدم و این جای بسی خوشنودی بود. در ابتدا آقای شهرداد روحانی به دلیل تاخیر عذرخواهی کرده و خوشامد گوییشان را به دو زبان فارسی و انگلیسی برای حضار بیان کردند که در همین بین چند نفری به عقب برگشته و شاید دنبال چهره ه دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

صندلی چیست و از چه اجزایی تشکیل شده؟ با دیدن چه چیزی تصویری از صندلی در ذهن انسان شکل می گیرد؟ واژه صندلی از چه حروفی تشکیل شده است؟ در پاسخ صندلی چیست و از چه اجزایی تشکیل شده است؟ بیشتر نزدیک به همه ی مردم! خواهند گفت: صندلی چیزی است دارای چهار پایه موازی با بلندی یکسان، صفحه ای مسطح برای نشستن که روی آن چهار پایه ی موازی قرار می گیرد و قسمتی که به عنوان پشتی و عمود بر قسمت نشیمن قرار دارد و محلی است برای تکیه دادن به آن، این توصیفی بسیار مختصر از شکل صندلی است، جدای از انواع رنگ و انواع طراحی و جنس که بسته به نظر طراح آن می تواند فلزی و یا چوبی و یا ترکیبی از هر دو باشد. در پاسخ به پرسش دوم که با دیدن چه چیزی تصویری از صندلی در ذهن انسان شکل می گیرد؟ باید گفت: با دیدن همان شیی که در بالا توصیفش کردیم دقیقا صندلی در ذهن شکل می گیرد! و اما سوال سوم، واژه ی صندلی از چه حروفی تشکیل شده است؟ بیشتر نزدیک به همه ی مردم! (اکثریت غریب به اتفاق مردم) خواهند گفت: ص – ن – د – ل – ی، اما عباس نعلبندیان در "سندلی کنار پنجره بگذاریم و بنشینیم و به شب دراز تاریک خاموش سرد بیابان نگاه کنیم" از حروف س – ن – د – ل – ی ، استفاده کرده است: سندلی، حال این پرسش در ذهن نگارنده و یا خواننده نقش خواهد بست که آیا صندلی مورد نظر ما واقعا صندلی است و یا سندلی عباس نعلبندیان؟ به یقین سندلی عباس نعلبندیان هم دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو باز هم من و شب های زیبای پاییز، من و ماه، من و تهران دوست داشتنی ام، باز هم من و تالار وحدت، جادوی موسیقی و نمایش، صحنه، صدا، نور، هیجان و شور، اینبار به تماشای تئاتر موزیکال الیور توییست نشستم، تئاتری به کارگردانی حسین پارسایی و بازیگرانی چون هوتن شکیبا (فاگین)، سعید چنگیزیان (در نقش بیل سایکس البته با اجرای مشترک نوید محمدزاده)، مهناز افشار(نانسی) و آتیلا پسیانی(آقای براون لا)، با اجرای زنده ی موسیقی توسط گروه ارکستر به رهبری بردیا کیارس. اجرای چنین قصه ی پرمغز و حساسی چون الیور توئیست که ده ها فیلم و سریال و تئاتر از رویش ساخته شده کار آسانی نیست، اجرای چنین اثری می بایست با خلاقیت بسیار توام باشد چراکه پیشتر بینندگان و خوانندگان حداقل یک اجرا را دیده اند و یا کتاب را خوانده اند و ناخودآگاه در مقام مقایسه می نشینند، اجرایی خاص و بی بدیل خواهد بود که علاوه بر پایبندی به اثر و حفظ تمامی مشخصه های داستان شبیه هیچ کدام از اجراهای پیش از خود نباشد، البته ایجاد هماهنگی بین تعداد زیاد بازیگران و صحنه گردانی از عوامل قدرت این اثر به شمار می رود اما اولین چیزی که با دیدن تئاتر الیور توئیست به ذهن من رسید آشنایی بود، آشنایی با گریم، به طور شاخص گریم آقای هوتن شکیبا در نقش فاگین که مرا کاملا و به وضوح به یاد فاگین سریال دوازده قسمتی الیور توییست انداخت که د دوریان گری و کفش سیندرلا:...ادامه مطلب
ما را در سایت دوریان گری و کفش سیندرلا: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abjikhanoomjoon بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:59